هر چه میدوند بیشتر عقب میروند؛ بیشتر فرو میروند و حتی اگر روزی دستشان به جایی بند شود، آنقدر زخمهایشان عمیق شده که هر روز بیش از روز پیش عمق میگیرند و می سوزند...
هیچ کجا خانه آدم نمیشود اما چه میشود که از این چاردیواری بیرقیب پا بیرون میگذارند و پیشانی به مهر «دختر و پسر فراری» داغ میکنند ؟ تن به آوارگی میدهند و جان به خراشیده شدن ؟! پلهای پشتسر را ویران میکنند و راههای فردا را بنبست ؟! هر چه میدوند بیشتر عقب میروند؛ بیشتر فرو میروند و با همه بدبینیها حتی اگر روزی دستشان به جایی بند شود، آنقدر زخمهایشان عمیق شده که نه تنها درمان یا فراموش نمیشوند بلکه هر روز بیش از روز پیش عمق میگیرند و می سوزند...
واقعیت تلخی است وقتی که آمارهای نهچندان دقیق و کامل داخلی نشان میدهد میانگین سنی 12 تا 16سال برای آنهایی که دست به فرار میزنند، آماری پذیرفتنی است و حتی این میانگین سنی در بعضی موارد به 9 سالگی هم میرسد. واقعیت تلخی است وقتی که اعلام میشود از لحظه فرار از خانه تا غلتیدن در باندهای خطرناک تنها 24 ساعت فاصله است... قصد ما مرور این آمارهای تلخ نیست؛ شکافتن درز مشکلات است تا ببینیم لابهلای این شکاف دردناک چه خفته است که قربانیان آن راه را در فرار میبینند و از خانه گریختن.
گفتگو با دکتر سیدعلی احمدی ابهری روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران
سلامت: آقای دکتر! چه عواملی باعث میشود که نوجوانها به آن حد از فشار روانی برسند که تصمیم بگیرند از خانه فرار کنند؟
ما اساس شکلگیری نهاد خانواده را در ایجاد روابط متقابل و مطلوب افراد خانواده تعریف میکنیم. به این معنا که پدر و مادر در ارتباط با فرزندشان از بدو تولد تا زمانی که به عنوان افراد مستقل وارد جامعه نشدهاند، مسوول رشد، تعلیم، تربیت و آموزشهای مختلفی هستند که حس میکنند به نفع فرزندشان است. اگر کودک و نوجوان مشکل جسمانی و روانی که توجیهکننده فرار او از خانه و خانواده است را نداشته باشد باید ریشه مشکل را بین ارتباط خانواده جستوجو کرد زیرا عواملی وجود دارد که ارتباط مستقیمی با رابطه افراد خانواده ندارند اما باعث میشوند که نوجوان یا جوان از خانه فرار کند.
یکی از این عوامل، ابتلا به بیماریهای روانی است. فردی که دچار افسردگی میشود ممکن است به هر دلیل ذهنی که در فکرش ایجاد میشود، خانه را ترک کند. یک بیمار سایکوتیک مانند اسکیزوفرنیا ممکن است تحت تاثیر توهماتش این اقدام را انجام دهد یا فردی که دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی است، میتواند از خانه فرار کند و جذب گروههای خلافکار شده و وارد عرصه خلافکاری شود. نهایتا نوجوانانی که از برخی مواد محرک و مخدر استفاده میکنند، این مواد آنها را دچار توهم و آلودگیهای دیگر کرده و از خانه فراری میدهد زیرا خانواده نمیتواند بپذیرد که نوجوان یا جوانشان آلوده به مصرف موادمخدر شده است. اینها عناصر و عواملی هستند که ممکن است ارتباط مستقیمی با رابطه بین اعضای خانواده نداشته باشند ولی در عین حال موجب فرار نوجوان یا جوان از محیط خانواده شوند.
سلامت: بنابراین سایر عواملی که باعث فرار نوجوان از منزل میشوند، عوامل خانوادگی و بین فردی هستند. درست است؟
بله! اگر عوامل فوق را کنار بگذاریم آنچه باقی میماند محصول یک ارتباط معیوب بین اعضای خانواده است. به عبارت دیگر والدین نتوانستهاند به عنوان پدر و مادر مسوول و وظیفهشناس، نقش خود را بهخوبی ایفا کنند و باعث رشد شخصیت فرزندانشان شوند یا اینکه درکل این رابطه از ابتدای کودکی به صورت یک رابطه معیوب شکل گرفته است. به عنوان نمونه تحقیری که خانواده نسبت به فرزندانشان اعمال میکنند، تنبیه بهخصوص برای اعمالی که واقعا تنبیهپذیر نیستند و متاسفانه جای تشویق یا جای کمک و حمایت را گرفتهاند از مهمترین فاکتورهای خراب شدن رابطه بین والدین و فرزندشان است. اگر پدر و مادر با حمایت و تشویق نسبت به رفتارهای مطلوب فرزندشان ولو اینکه آن رفتار خیلی کوچک باشد، اقدام کنند آن رفتار اثرات بسیار مثبتی خواهد داشت ولی اثرات تنبیه و تحقیر در جهت عکس عمل میکند و موجب به هم خوردن رابطه والد و فرزند میشود.
متاسفانه گاهی رابطه بین والدین و فرزندان آنقدر دور و سرد است که نوجوان حتی در ذهنش هم نمیگنجد که بخواهد خصوصیترین مسائل مربوط به خود را به جای اینکه به دوستان و همکلاسهایش بگوید با والدینش مطرح کند. این رابطه سرد و دور، موجب دوری و شکست در ارتباط بین اعضای خانواده میشود و آن زمان است که نوجوان محیط خانه را برای ادامه اقامت و زندگی، مطلوب نمیبیند و دوست دارد سرنوشت ارتباطی خود را در جای دیگری و با دوستان و متاسفانه گاهی با افراد خلافکار، پیدا کند یا به سمت زندگی مستقل میرود. در حالی که متاسفانه این استقلال او را درگیر حوادث و گرفتاریهای سختی میکند.
سلامت: با توجه به عواملی که ذکر کردید فرار بین دختران شایعتر است یا بین پسران؟
من آمار دقیقی ندارم ولی به نظر میرسد فرار بین پسران بیشتر است اما متاسفانه در دختران هم این آمار در حال افزایش است. ضمن اینکه خطر فرار از خانه در دختران به خاطر وضعیت جنسیتی که دارند بسیار بیشتر است. زیرا متاسفانه اغلب دختران بعد از فرار، جذب افراد سودجو و بعد آنقدر سرخورده و شرمنده میشوند که دیگر راه بازگشتی به خانه نمیبینند. به همین دلیل پیشآگهی فرار دختران بدتر از پیشآگهی فرار پسران است.
سلامت: اگر دختری بعد از فرار از خانه مورد تجاوز قرار بگیرد، در معرض چه آسیبهای روانی قرار خواهد گرفت و این آسیبها روی زندگی آینده وی چه تاثیری میگذارد؟
گاهی اوقات ممکن است دختری که از خانه فرار میکند هیچگونه آمادگی یا تمایلی برای ایجاد یک رابطه جنسی نداشته باشد. در این صورت این تجاوز از نظر روانشناختی نوعی تهاجم جنسی تلقی میشود. تهاجم جنسی میتواند اثرات روانی بسیار سختی را برای نوجوان قربانی در پی داشته باشد که روانپزشکان به آن «استرس پس از ضربه روانی» می گویند. این استرس میتواند تا سالهای سال در ذهن این نوجوان باقی بماند و دایما در ذهنش تکرار شود و آثار روانی بسیار سختی را برایش بههمراه داشته باشد.
اما اگر این تهاجم جنسی شکل نگیرد بلکه فقط یک ارتباط جنسی برقرار شود، حتی اگر بدون علاقه دختر باشد، در آن صورت آثار سخت تهاجم جنسی را بههمراه نخواهد داشت اما آثار اجتماعی آن را در آینده برای فرد در پی خواهد داشت. به این معنا که شانس ازدواج در او محدود میشود. از سوی دیگر فرد را دچار نوعی سرخوردگی و احساس حقارت میکند که چرا جسمش را در اختیار فردی قرار داده است که دیگر کاری به کارش ندارد. اگر هم این ارتباط بخواهد ادامه داشته باشد ارتباط در جهت سوءاستفاده جنسی از آن دختر خواهد بود. ضمن اینکه چنین ارتباطاتی اغلب به جدایی منجر خواهد شد و فرد متجاوز و سوءاستفادهگر به یک قربانی قناعت نکرده و برای اینکه رفع خطر و شر بکند دختر را به نوعی از خود طرد خواهد کرد. آن وقت یک دختر جوان آسیبدیده باقی میماند و ضربههای روانی و افسردگی و حقارت و... در این صورت این دختر وارد یک سیستم اجتماعی میشود که نه جایگاهی در پناه خانواده دارد و نه آغوش کسی برای او باز است که او را مورد دلجویی قرار دهد و لاجرم ممکن است که مجددا جذب افراد خلافکار دیگری شود یا برای امرار معاش دست به هر کاری بزند.
سلامت: در مورد پسرها چه اتفاقی میافتد؟ زیرا آنها هم ممکن است جذب گروههای خلافکار شده و در نتیجه مجبور به انجام انواع جرم شوند.
تفاوتی نمیکند. پسران هم در معرض انواع آسیبها قرار دارند. درست است که دختران مورد تجاوز قرار گرفته کمتر روی بازگشت به خانه را دارند و پیشآگهی فرار آنها بدتر است اما پسرها هم ممکن است در معرض آسیبهای فراوانی قرار بگیرند. پسری که از خانه فرار میکند هنوز رشد و بلوغ ذهنی و فکری لازم را پیدا نکرده و قدرت تجزیه و تحلیل عمیق مسائل را ندارد. به همین دلیل یک آدم کمتجربه و رشد نیافته است که خیلی سریعتر جذب افراد خلافکار میشود. ضمن اینکه در حال حاضر متاسفانه از پسرهایی هم که از خانواده دور میشوند سوءاستفاده جنسی به عمل میآید. بنابراین همان آثار تبعی که در مورد دختران گفته شد در مورد پسرها هم صادق است اما ممکن است موردی بوده و عمومیت نداشته باشد.
سلامت: چه کنیم تا فرزندانمان فکر فرار از خانه حتی در ذهنشان هم خطور نکند؟
اگر خانواده مطلع شود که فرزندش مشکلی دارد باید این آگاهی را در خود تقویت کند که اگر میتواند به نوجوانش کمک کند یا اگر نمیتواند باید از متخصص روانشناس یا روانپزشک کمک بگیرد تا آنها حل مساله بکنند. اما اگر والدین به مشکلات فرزندشان پی ببرند و روش نصحیت کردن، تنبیه کردن و به قولی توصیههای فلسفی کردن را پیش بگیرند در آن صورت فرزندی که مشکلات عمیقی دارد، عصبی و ناراحت شده و به عبارتی فرارش از خانه به جلو میافتد. در حالی که اگر والدین بهطور دوستانه به حرفهای فرزندشان گوش بدهند، مشکل او را بررسی کرده و درصدد حل آن برآیند این فرارها صورت نمیگیرد. در غیر این صورت نوجوان سرخورده و ناراحت، مشکلات خود را در خانواده قابلحل نمیداند و فرار میکند تا در خارج از خانه به بهشتی که در رویاهایش برای خود تصور کرده برسد.